Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2701 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disoblige
U
دل کسی راشکستن تقاضای کسی را انجام ندادن منت ننهادن بر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
stops
U
انجام ندادن عملی
underact
U
درست انجام ندادن
stopping
U
انجام ندادن عملی
stop
U
انجام ندادن عملی
stopped
U
انجام ندادن عملی
chicken out
<idiom>
U
از ترس کاری را انجام ندادن
We don't do half-ass job
[American E]
[derogatory]
U
کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things halfway.
U
کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things by half-measures.
U
کاری را ناقص انجام ندادن
buggered
U
قطعا کاریرا انجام ندادن
We don't do things by halves.
U
کاری را ناقص انجام ندادن
underplay
U
نقش خود رابخوبی انجام ندادن
underplaying
U
نقش خود رابخوبی انجام ندادن
underplayed
U
نقش خود رابخوبی انجام ندادن
underplays
U
نقش خود رابخوبی انجام ندادن
ignores
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignoring
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
let go
<idiom>
U
به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
search
U
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched
U
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searchingly
U
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searches
U
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
caveator
U
کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
blood chit
U
تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
theory of effective demand determination
U
نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
slash
U
قیمت راشکستن
slashed
U
قیمت راشکستن
slashes
U
قیمت راشکستن
To breake someones heart.
U
دل کسی راشکستن
To break someones heart.
U
دل کسی راشکستن
chine
U
پشت کسی راشکستن
to set the thames on fire
U
خایه غول راشکستن
To undercut the high price of something.
U
نرخ چیزی راشکستن
to pass
U
سدی راشکستن ودل بدریازدن
to keep at arms length
<idiom>
U
رو ندادن
to keep it up
U
شل ندادن
to let slid
U
اهمیت ندادن به
discontinued
U
ادامه ندادن
to take time by the forelock
U
را ازدست ندادن
discontinues
U
ادامه ندادن
discontinuing
U
ادامه ندادن
discontinue
U
ادامه ندادن
playdown
U
اهمیت ندادن
to make light of
U
اهمیت ندادن
to set at d.
U
اهمیت ندادن
forbids
U
اجازه ندادن
To play safe . Not to swallow the bait. Not to commit oneself . Not to rise to the bait.
U
دم به تله ندادن
to w one's consent
U
رضایت ندادن
forbid
U
اجازه ندادن
retained
U
از دست ندادن
retaining
U
از دست ندادن
retains
U
از دست ندادن
retain
U
از دست ندادن
hold-out
<idiom>
U
باموقعیت وفق ندادن
absconded
U
دررفتن رونشان ندادن
wink at
<idiom>
U
اجازه دخالت ندادن
absconds
U
دررفتن رونشان ندادن
absconding
U
دررفتن رونشان ندادن
miscarrying
U
نتیجه ندادن عقیم ماندن
miscarry
U
نتیجه ندادن عقیم ماندن
miscarries
U
نتیجه ندادن عقیم ماندن
underdog
U
فرصت برد به حریف ندادن
underdogs
U
فرصت برد به حریف ندادن
discounting match
U
ادامه ندادن به مسابقه کشتی
The best advice is, not to give any
<idiom>
U
بهترین اندرز ندادن آن است
will not hear of
<idiom>
U
رسیدگی ویا اجازه ندادن
to make noyhing of
U
ناچیز شمردن اهمیت ندادن
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
to refuse somebody entry
[admission]
U
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
(not) move a muscle
<idiom>
U
حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
to put somebody on the back burner
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
exclude
U
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
excludes
U
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to be ill towardsany thing
U
روی مساعدنسبت بچیزی نشان ندادن
cut (someone) off
<idiom>
U
اجازه گفتن چیزی به کسی ندادن
to shut out
U
راه ندادن ازمدنظر راندن یادورکردن
at the request of
U
تقاضای
aggregate demand
U
تقاضای کل
total demand
U
تقاضای کل
at the instance of
U
به تقاضای
lock out
U
درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
application for loan
U
تقاضای وام
final demand
U
تقاضای نهائی
national demand
U
تقاضای ملی
factor demand
U
تقاضای عوامل
aggregate market demand
U
تقاضای کل بازار
maximum demand
U
تقاضای بیشینه
give
U
تقاضای رای
gives
U
تقاضای رای
request substitution
U
تقاضای تعویض
giving
U
تقاضای رای
application
U
تقاضای کار
applications
U
تقاضای کار
request to send
U
تقاضای ارسال
inelastic demand
U
تقاضای بی کشش
market demand
U
تقاضای بازار
excess demand
U
تقاضای بیش از حد
aggregate demand function
U
تابع تقاضای کل
composite demand
U
تقاضای مرکب
complementary demand
U
تقاضای تکمیلی
demand for payment
U
تقاضای پرداخت
elastic demand
U
تقاضای با کشش
joint demand
U
تقاضای مشترک
effective demand
U
تقاضای موثر
at my request
U
مطابق با تقاضای من
re claim
U
تقاضای مجدد
at the instance of
U
بر حسب تقاضای
complementary demand
U
تقاضای مکمل
pop the question
<idiom>
U
تقاضای ازدواج
blanking
U
نشان ندادن یک کاراکتر یا ترک یک فضا در صفحه نمایش
conceal
U
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceals
U
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
tax
U
تحمیل تقاضای سنگین
taxes
U
تحمیل تقاضای سنگین
taxed
U
تحمیل تقاضای سنگین
demanded
U
تقاضای خرید کالا
oyer
U
تقاضای استماع یا دادرسی
perfectly elastic demand
U
تقاضای کاملا با کشش
demand
U
تقاضای خرید کالا
toa for a job or position
U
تقاضای شغل کردن
demands
U
تقاضای خرید کالا
marginal demand price
U
قیمت تقاضای نهائی
law of downward sloping demand
U
قانون تقاضای نزولی
derived demand
U
تقاضای مشتق شده
soft market
U
بازار با تقاضای خوب
perfectly inelastic demand
U
تقاضای کاملا بی کشش
elastic demand
U
تقاضای کشش دار
credit application
U
تقاضای گشایش اعتبار
elastic demand
U
تقاضای انعطاف پذیر
apply for a divorce
U
تقاضای طلاق کردن
rpo
U
تقاضای مظنه قیمت
inelastic demand
U
تقاضای غیر حساس
downward sloping demand curve
U
منحنی تقاضای نزولی
to request issuance
U
تقاضای صدور کردن
individual demand schedule
U
جدول تقاضای فردی
to stand in one's light
U
جلو روشنائی کسی را گرفتن مجال ترقی بکسی ندادن
hang
U
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
hangs
U
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
rts
U
Send To Request تقاضای ارسال
caller
U
شخصی که تقاضای تماس دارد
callers
U
شخصی که تقاضای تماس دارد
To seek political asylum.
U
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To demand prompt payment.
U
تقاضای پرداخت فوری کردن
planned demand
U
تقاضای برنامه ریزی شده
request time out
U
تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
put the bite on someone
<idiom>
U
از کسی تقاضای پول کردن
To ask for political asylum.
U
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
demurred
U
تقاضای درنگ یا مکث کردن
ask for a lady's hand
U
تقاضای ازدواج با بانویی کردن
layers
U
برنامهای که تقاضای ارسال کند
layer
U
برنامهای که تقاضای ارسال کند
demurs
U
تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurring
U
تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurrer
U
تقاضای تاخیر درصدور حکم
demur
U
تقاضای درنگ یا مکث کردن
call of more
U
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
reclamation
U
تقاضای جبران خسارت کردن
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
nonce word
U
واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
demand accommodation
U
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
blue bark
U
تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
letters rogatory
U
نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
speculative demand for money
U
تقاضای سفته بازی برای پول
postulancy
U
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
to withdraw an application
U
صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
statement of charge
U
مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
The victors demanded unconditional surrender .
U
فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
ARQ
U
که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
reclama
U
تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
small claim
U
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
reclamation
U
تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
appeal play
U
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
striking off the roll
U
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
neoclassical economics
U
در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
effective demand
U
تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
say's law
U
عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
cross elasticity of demand
U
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
Recent search history
Forum search
1
incentive
1
19 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1
A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1
confinement factor
2
actus reus
1
معنی کنید: Residential Demand Side Management
1
The system has been solved by a coupled Poisson– Neumann algorithm. The resolution method consists of the linearization of the transport equations by the finite difference method. The actual version u
1
روی پوسته تخم مرغ قدم برداشتن چه اصطلاحی در زبان انگلیسی دارد؟
1
to take a spell at whell
1
Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com